۱۳۸۸ آذر ۵, پنجشنبه

غرب زدگی یا تازی پرستی

چنان در خواب خرگوشی فرو رفته ایم که ناگهان میشنویم یکی دیگر از ایرانیان ساکن غربت به دیار باقی شتافت . ویگن مرضیه رضا فاضلی و هزاران تن از فرزندان این بوم و بر در غربت از کنارمان پر گشودند و رفتند . فردا نوبت کیست . همگی اینان تنها یک آرزو داشتند که لااقل در واپسین دم در آغوش مادر بغنوند . کاری به عقیده و مرام و مسلک هیچ کس نداریم که عقیده و دین هر کس تا زمانی که آزادیهای دیگران را تحت الشعاع رار ندهد آزاد هست و در خور ستایش . همگیمان فرزندان مادری بنام ایرانیم و باید دست در دست هم نهیم به مهر تا میهن خویش کنیم آباد تا دیگرهیچ سنگ خاره ای جرات دست یازیدن به ناموسان را حتی به مخیله اش هم راه ندهد .ولی چه شده که اکنون این گونه مسخ دشمنانمان گشته ایم و همگی سر در گریبان خویش فرو برده ایم و ترس آن داریم که ترک بردارد چینی نازک تنهائیمان .و همچون عروسکان خیمه شب بازی به هر سو که میچر خانندمان می رقصیم .به نظاره مرگ هم وطنانمان با خونسردی مینشینیم و لی بر سوگ دشمنان قسم خورده آب و خاکمان مویه سر میکنیم . ای کاش جلال آل احمد بجای نگارش غرب زدگی چند خط در مذمت تازی پرستان مینگاشت تا این چنین درمانده نبود یم .و دشمنانمان را دوست و دوستانمان را دشمن نام نمینهادیم .
این چه سیاستیست که بر سرمان آورده اند تا بربایند از ما هر آنچه که داریم چرا به خود نمی آئیم و بر گذر ایام نظری نمی افکنیم . خود را عاقل ترین باهوشترین نجیب ترین و با استعدادترین بشر در کره خاکی به شمار می آوریم ولی از خواندن تاریخ نیاکانمان واهمه داریمو به یاد نمی آوریم که :
هر آن کس که نآموزد از گذشت روزگار
ناموزد از هیچ آموزگار
افسوس و صد افسوس که چنان مسخ شده ایم که قرنها زمان میخواهد تا به خرد بزرگ دست بیابیم تا بدانیم جام جمی که از دگران میطلبیم خود داریم و از بیگانه تمنایش را نکنیم .
کشورهای مترقی جهان آنانی که به سعادت فرد فرد آحاد بشر ارج مینهند با پیروی از اندیشمندان و وطن پرستانشان در شاهراه رفاه و ترقی مردم گام مینهند . وای بر آن جامعه ای که خردمندانشان خانه نشین وطن پرستانشان در گور و سرمایه دارانشان غم هجرت را به جان خریده اند و ابلهان در آن جامعه در مسند امورند .و اوضاع جامعه همان گونه که وزیر اسکندر مقدونی گفت باشد (برای نابودی یک کشور کافیست کارهای بزرگ را به انسانهای کوچک و کارهای کوچک را به انسانهای بزرگ سپرد)چرا همه فرزندانمان اعم از مجاهد توده ای سلطنت طلب و یا بی خدا را در آغوش نمیکشیم و فقط عقیده و مرام خود را بر حق میدانیم . سالیان گذشته دیدیم که این سر سپردگان تکه ای استخوان چه بر سر کشورمان آوردند و از کشوری قدرتمند و ثروتمند بیماری رو به موت ساختند که محتاج جزئیترین مایحتاج خود هست . آیادر کشوری که متولیانش همه از بقال یا قصاب سر کوچه ولی همگی با مدرک دکترا از آکسفورد و با هاله هائی از نور در اطراف سر گزیده شوند انتظاری بیش از این را میشود داشت ؟

پاینده ایران

۱۳۸۸ آبان ۲۷, چهارشنبه

گیرم که در باورتان به خاک نشسته‌ام

خبر بس کوتاه بود تنها در حد یک جمله لابلای خبرهای سیما . ولی اثرش برای کسی که بداند همچون اثرات یک انفجار اتمی ویرانگر و سوزنده . نام شاهان از کتب درسی تاریخ برچیده میشود .فقط همین . و یک دنیا تاسف برای ایران پرستان .مگر میشود کسی نام پدرش را از خاطر ببرد جز حرامزادگان تاریخ .
سالها پیش که در اوج شکوه و تمدن بودیم یکبار دیگر همین بلا بر سرمان آمد . عده ای آمدند و تاختند و سوزاندند و بردند . زنانمان را در بازار های مکاره فروختند و کودکانمان به عنوان غلام بچه بازیچه شهواتشان شد تا پیش پرداختی باشد بر آن چه بدیشان وعده داده شده است . و چه وعده دلنشینی برای عده ای دزد و راهزن . قدرتی که در تجمع راهزنها وجود دارد در هیچ نیروی دیگری نمیتوان سراغ یافت . آخر کسی که هیچ ندارد اگر پیروز شود به زن و کودک و ملک و مال دست می یابد و اگر کشته شود به وعده هائی دلفریب . قدرتی که اینان بدست می آورند در هیچ کس نمیتوان سراغ یافت . آنان نیز تنها ترسشان فرهنگمان بود و نیاکانمان . چون اگر می اندیشیدیم که چه بودیم سر بر ساطور جلادشان با رضایت خم نمیکردیم و نمیگفتیم که خواست خداست و اگر او نخواهد حتی برگی از درخت فرو نخواهد افتاد. می ایستادیم و مردانه انتقام نیاکانمان را می ستردیم و بر خاک سیاه مینشاندیمشان . ولی افسوس و صد افسوس که آنان یافته بودند آنچه را که میجستند . آنها آمدند و فرهنگمان را نشانه رفتند و تمدنمان را و سالها بر استیلای خود پای فشردند .تا این که قومی خون خوارتر از آنان پدیدار گشت و ما را از چنگالشان رهانید . این قوم تازه پدید چیزی از ما نمیخواست جز دارائیهایمان . به همین دلیل توانستیم دوباره سر برآوریم و به خاطر بیاوریم چه بودیم .و چه شدیم .
و باز دوباره قومی بازمانده از تخمه تازیان آمدند و وطن پرستانمان را درو کردند . تنها به جرم عشق به مام میهن . وآنچه را هم که خواستند بر سرمان آوردند.و مادرانمان را گریان بر سر گور فرزندانشان نشانیدند و ثروت های خدا دادیمان را بر دامان اربابانشان ریختند . ولی باز خواستیم سر بر آوریم چون اندکی در کتبی که از آتش قهر تازیان برایمان مانده بود خوانده بودیم که چه بودیم و با خود اندیشیده بودیم که چه شدیم .تازی بچگان اکنون میخواهند پا جای پای تبار ناپاکشان گذارند ولی نمیدانند که اکنون ساختار جهان به گونه دیگری ورق میخورد و تلاششان چیزی جز آب در هاون کوبیدن نیست . در برهه ای از تاریخ که به یمن تکنولوژی جهان همچون دهکده ای کوچک نمود پیدا کرده است و کوچکترین خبری به سرعت برق در جهان پخش میگردد مگر میتوان مردم را از دانستن باز داشت . گوئیم نام پدرانمان را از تاریخ حذف نمودید گوئیم آثار تاریخیمان را دزدیدید و فروختید . با موج تکنولوژی و اینترنت چه میکنید.

گیرم که در باورتان به خاک نشسته‌ام
و ساقه‌های جوانم از ضربه‌های تبرهاتان زخم‌ دار است
با ریشه چه می‌کنید؟
گیرم که بر سر این بام
بنشسته در کمین پرنده‌ای
پرواز را علامت ممنوع می‌زنید
با جوجه‌های نشسته در آشیانه چه می‌کنید؟
گیرم که می‌زنید
گیرم که می‌برید
گیرم که می‌کشید
با رویش ناگزیر جوانه چه می‌کنید؟

پاینده ایران

۱۳۸۸ آبان ۲۵, دوشنبه

ابلهان جهان متحد شوید

از هر کسی از افراد بشر بپرسی:قدرت ثروتمندان ودانشمندان جهان بیشتر هست یا فقرای جهان همه بی تردید گزینه اول را انتخاب خواهند کرد و خواهند گفت مگر میشود قدرت یک دانشمند را با یک گدا مقایسه کرد ؟ در این جا و هدف از نگارش این مقاله توهین به هیچ یک از افراد جامعه بشری نیست که همه انسانند و در خور ستایش بلکه روشن نمودن نقاط ضعف کسانیست که عده ای سودجو با دست گذاشتن بر روی آنها سالیان متمادیست که در پی فریفتن این قشر از جامعه بشری هستند.و با استفاده از نیروی عظیمی که این قشر در اختیار دارند در صدد رسیدن به منافع شیطانی خویش هستند .
سالهاست شعارهائی را شنیده ایم که بازگو کننده و خواستار اتحاد مابین تعدادی از انسانها در جهان میباشند همانند : پرولتاریای جهان متحد شوید – مستضعفان جهان متحد شوید – مسلمانان جهان متحد شوید و... راستی همه این شعارها برای چیست ؟چرا کسی حاضر نیست برای متمولان جهان کاری انجام دهد ولی همه در صدد فداکاری برای بیچارگان هستند ؟ وعده آب و برق و گاز و اتوبوس مجانی و بانکداری بدون ربا وعده های دلنشینی هستند که میتوان با آنها هر ابلهی را فریفت .انسانها اصولا از چیزهای مجانی خوششان می آید به همین خاطر هست که فروشگاههای بزرگ گاهی تبلیغ کاهش قیمت و اعطای تخفیف میکنند تا بدین طریق اجناس بنجل و از رده خارج خود را به مشتاقان عرضه نمایند . هجوم سیل آسای مردم بیان از این نکته دارد که خصوصیات مردم در طول صدها سال تغییر چندانی ننموده است . قدرت اقتصادی در کشورهائی که از سطح خرد کمتری برخوردارند اکثرا در دست مردان هست پس بهتر هست آنها را بیشتر فریفت تا زنان جویهای شراب و حوران همیشه باکره میتواند نمونه ای از این طرز تفکر باشد . کسی که به جز شکم و زیر شکم به چیز دیگری اندیشه نمیکند این وعده ها وعده های دلفریبی میتوانند باشند . اندکی خرد لازم هست تا بفهمی چه لزومی دارد تا زنی همیشه باکره باشد؟ اینان عشق را در سکس میجویند و بس به همین خاطر هست که هر کدامشان دهها زن و صیغه و غلام دارند تا با آنان عطش سیری ناپذیرشان را فرو نشانند برای اینان فاحشه خانه های مدرن امروزی چه جای دل فریبی میتوانست باشد شاید اگر بودند دهها جمله قصار در وصفش میسرودند و جماع در آنجا را برابر با بزرگترین فرائض میشمردند .
خواهان بانکداری بدون ربا هستند ولی اگر به یک کودک دبستانی این موضوع را بگوئی خنده اش میگیرد سرمایه ات را بده و بعد از افت ارزش در اثر تورم آن را پس بگیر تا در جائی موهوم درختی برایت بروید که از هر شاخه اش صدها میوه و از هر میوه اش .......راستی چه وعده های دلفریبی .
ما نه تنها دنیای شما را میسازیم بلکه آخرت شما را هم میسازیم ما میخواهیم که شما به مقام والای انسانیت برسید . (فقط میشود گفت: بع ) هر کس در جهان مسئول اعمال و رفتار خویش هست این خود اوست که باید آینده اش را بسازد نه کس دیگر و هر کس که این ادعا را کند بی شک بزرگترین دروغگوی کائنات میباشد .
دوست ارجمندی داشتم که دائم به من تاکید میکرد کتاب بخوان فقط کتاب بخوان هر کتابی که به دستت میرسد چه موافق چه مخالف عقیده ات بخوان اوایل نصیحتش را زیاد جدی نمیگرفتم ولی حالا میفهمم چه نصیحت ارزشمندی . اگر حتی درصدی از افرادی که به خدعه های بالا فریفته میشوند اندکی مطالعه داشتند هیچ گاه کسی نمیتوانست آنها را بفریبد . ولی اززمانی که انسان در روی زمین پدیدار شده تا کنون تغییر چندانی دررفتار و کردارش حاصل نشده است درست است که به جای غار در آپارتمانهای شیک زندگی میکند ولی در نحوه نگرشش به دنیا تغییری زیادی نداده است هنوز هم میتوان او را با حرفهای گذشته فریفت و استثمارش کرد .او بجای ساختن جهانی آباد برای آینده گان در فکر موهومات غوطه میخورد و دلشاد است به آینده ای موهوم . میپندارد آن چیزی را که اکنون نمی یابد آنجا خواهد یافت خودش را گول میزند و از حق زندگانیش که به او عطا شده به راحتی میگذرد تا خونی که در رگش هست را نیز به ابلیسی دگر هدیه کند تا او فنا شود در موهومات و از این حماقتش بر خود ببالد تا آدمخوران تازی گردنشان کلفت تر گردد . اصلا چه نیازی به آبادانی این جهان در فرهنگشان هست باید آنقدر فساد در روی زمین کرد تا کسی بیاید و برای عدالت آنقدر خون بریزد تا به زانوان اسبش برسد آنوقت ما را هم از گورمان بیرون خواهد کشید و به آنچه حقمان است خواهد رسانید .

ای آمده از عالم روحانی تفت
حیران شده در پنج و چهار و شش و هفت
می نوش ندانی زکجا آمده ای
خوش باش ندانی به کجا خواهی رفت

هر قدر برای اینان دلیل و برهان آورده شود که راه این است و چاه این قبول نخواهند نمود و بر کرده خود پای خواهند فشرد .وظیفه انسانهای خردمند هست که راه خود را از اینان جدا نمایند تا برای خود در این دوروزه عمر زندگانی ای پر از خوشی و رفاه فراهم آورند و گرنه نصیحت نمودن ابلهان همچون کوبیدن آب در هاون کاریست بی ثمر و نتیجه . اگر آموزه های پندار نیک گفتار نیک و کردار نیک را به کار ببیندیم بجای همه شعارهای فوق بهتر بود میگفتیم : ای ابلهان جهان متحد شوید . ولی فکر نکنم هیچ گاه مردمان گیتی راستی را بپسندند و شعار آخری جواب میداد همیشه انسانها در صدد گول زدن خویشند و همیشه نیز خود را متفکرترین با لیاقت ترین بهترین فرد جهان میپندارند .(هر کسی فرزند خویش به جمال ماند وعقل خویش به کمال )

گاویست در آسمان و نامش پروین
یک گاو دگر نهفته در زیر زمین
چشم خردت باز کن از روی یقین
زیر و زبر دو گاو مشتی خر بین

هر چند آرزوئیست موهوم و دست نیافتنی ولی امیدوارم که همه انسانها روزی برسد که با خرد خود بیاندیشند.

پاینده ایران

۱۳۸۸ آبان ۲۰, چهارشنبه

باز هم به یاد ندا خواهر زیبایم

به تازگی یکی از دانشگاههای کشورانگلستان بورسیه ای با نام ندا آقا سلطان ایجاد کرده است که در رشته فوق لیسانس فلسفه یعنی همان رشته ای که ندا در آن مشغول به تحصیل بود به دانشجویان به خصوص دانشجویان ایرانی بورسیه ای اعطا میشود تا یاد و نام این جانباخته راه آزادی همیشه فروزان نگه داشته شود . این اقدام دانشگاه آکسفورد که یکی از معتبرترین دانشگاههای جهان میباشد با اعتراض دولت ایران مواجه شد بطوری که وزارت امور خارجه در نامه شدید اللحنی این اقدام را نکوهش و خواستار لغو این بورس گردیده است .
همگی ما میدانیم که ندا چگونه کشته شد . دخترک مظلومی که آمده بود تا رایش را پس بگیرد با گلوله بسیجی بی شرفی روبرو شد که به جز اجرای فرامین ضحاک و ضحاکیان به چیز دیگری نمی اندیشید او با پرپر نمودن این گل بوستان خانواده ای که با ذره ذره وجودشان او را بزرگ نموده بودند و به این سن رسانیده بودند بهشت را برای خود خریداری نمود تا در آن وادی با حور و غلمانها خوش باشد آخر بهشت که به این ارزانیها به دست نمیاید . یکی با گردن زدن 700 نفر از طایفه ای در میان میدان شهر به بهشت راه می یابد .و آن دیگری با کوبیدن هواپیمای مسافرین بی گناه به برجهای تجارت جهانی واین یکی با آویختن کلید پلاستیکی بهشت به گردن و رفتن روی مین .
در کشوری که همه دغدغه اش جشن بود و رامش و شادکامی و نکوئی راستی چه شد که شدیم بازیچه عده ای نابخرد که به جز مرگ و نابودیمان نمیخواهند ؟ یکی میخواهد قسمش را نشکند با زدن گردن پدرانمان آسیاب میچرخاند و با آرد تولیدیش نان میپزد آن دیگری به جرم داشتن عقیده ای دگرگون گردن زده میشود و این یکی با گلوله بسیجی متعفنی از پای در میاید . راستی چه شده بر ما که این چنین مسخ و از خود بی خود گشته ایم آئین نیکی را رها کرده ایم و تازیان و کردارشان برایمان مقدس و اهورائی گشته اند ؟
بجای دلجوئی از خانواده ندا از اقدامی که دیگران در باب دلجوئی از او میکنند میرنجیم ولی عاشق قاتلان و آدم کشان بی شرف شده ایم.از عماد مغنیه قاتلی که با اعمال پلیدش صدها بی گناه را به عدم فرستاد و خلبان هواپیمای مسافری را در جلوی دوربینهای تلویزیونی از پای در آورد یا از خالد اسلامبولی استوره میسازیم و خیابانهایمان را به نامشان میکنیم .مگر ما با جهان و جهانیان سر جنگ داریم که هر چه را آنان نیک میدانند بد میشماریم و هر چه را آنان اهریمنی میخوانند ما اهورائی میدانیم .
یکی پیدا میشود که عرضه اداره کشور خود را ندارد ولی میخواهد بایاری از عناصری موهوم برای جهانیان تعیین تکلیف کند وآن دیگری به مردم میباوراند که انرژی هسته ای حق مسلم آنهاست . نمیدانم این انرژی هسته ای دیگر چه چیزیست که از آب و نان و آزادی مردم جلوتر زده است . مردمی که نان شب ندارند خود را به صبح برسانند انرژی هسته ای را میخواهند چه کار ؟حق مسلم دولت است که همه امکانات را بدون یارانه با قیمت تمام شده به مردم بدهد ولی مردم حق ندارند وقتی همه هزینه ها را با دلار خواهند پرداخت متقاضی دریافت حقوقشان نیز با دلار بشوند آنوقت میشوند محارب با الله و نماینده او نمیدانم این الله چقدر زبون است که یک بشر بی مقدار را توان محاربه با او میباشد . هر کاری کنی محارب با او میشوی و مجازاتت مرگ همان گونه که ندا ندای آزادی سر داد و به جزایش رسید و قاتلش در بهشتی که در زیر درختانش جویهای شراب و ساقیان و حوران بهشتی دلربائی مینمایند به عیش و نوش و خوش گذرانی مشغول هست تا مزد یاریش به الله را دریافت نماید . آفرین به این الله که حامی هر چه جانی و آدم کش و قاتل هست .
یک بیمار تا خود قبول نکند که بیمار هست و پیش متخصص برای درمانش نرود نمیتواند نسبت به بهبودیش امیدوار باشد . ملت ایران نیز تا حافظه تاریخی خود را تقویت ننماید و از گذشت روزگار درس نگیرد آش همین هست و کاسه نیز همین . فقط با استناد به خرد هست که میتوان کشوری آباد و آزاد و به دور از دژخیمان خون آشام ساخت کشوری که در آن تمامی عقاید و تفکرات محترم بوده و مردم آن دیار در رفاه و خوشبختی روزگار بگذرانند . تا رسیدن به آن مدینه فاضله چقدر راه در پیش روی داریم ؟ به این پرسش باید با نگرش به مردمی که در عصر فضا درمان دردهایشان را از گور تازیان میجویند پاسخ داد .

پاینده ایران