به تازگی یکی از دانشگاههای کشورانگلستان بورسیه ای با نام ندا آقا سلطان ایجاد کرده است که در رشته فوق لیسانس فلسفه یعنی همان رشته ای که ندا در آن مشغول به تحصیل بود به دانشجویان به خصوص دانشجویان ایرانی بورسیه ای اعطا میشود تا یاد و نام این جانباخته راه آزادی همیشه فروزان نگه داشته شود . این اقدام دانشگاه آکسفورد که یکی از معتبرترین دانشگاههای جهان میباشد با اعتراض دولت ایران مواجه شد بطوری که وزارت امور خارجه در نامه شدید اللحنی این اقدام را نکوهش و خواستار لغو این بورس گردیده است .
همگی ما میدانیم که ندا چگونه کشته شد . دخترک مظلومی که آمده بود تا رایش را پس بگیرد با گلوله بسیجی بی شرفی روبرو شد که به جز اجرای فرامین ضحاک و ضحاکیان به چیز دیگری نمی اندیشید او با پرپر نمودن این گل بوستان خانواده ای که با ذره ذره وجودشان او را بزرگ نموده بودند و به این سن رسانیده بودند بهشت را برای خود خریداری نمود تا در آن وادی با حور و غلمانها خوش باشد آخر بهشت که به این ارزانیها به دست نمیاید . یکی با گردن زدن 700 نفر از طایفه ای در میان میدان شهر به بهشت راه می یابد .و آن دیگری با کوبیدن هواپیمای مسافرین بی گناه به برجهای تجارت جهانی واین یکی با آویختن کلید پلاستیکی بهشت به گردن و رفتن روی مین .
در کشوری که همه دغدغه اش جشن بود و رامش و شادکامی و نکوئی راستی چه شد که شدیم بازیچه عده ای نابخرد که به جز مرگ و نابودیمان نمیخواهند ؟ یکی میخواهد قسمش را نشکند با زدن گردن پدرانمان آسیاب میچرخاند و با آرد تولیدیش نان میپزد آن دیگری به جرم داشتن عقیده ای دگرگون گردن زده میشود و این یکی با گلوله بسیجی متعفنی از پای در میاید . راستی چه شده بر ما که این چنین مسخ و از خود بی خود گشته ایم آئین نیکی را رها کرده ایم و تازیان و کردارشان برایمان مقدس و اهورائی گشته اند ؟
بجای دلجوئی از خانواده ندا از اقدامی که دیگران در باب دلجوئی از او میکنند میرنجیم ولی عاشق قاتلان و آدم کشان بی شرف شده ایم.از عماد مغنیه قاتلی که با اعمال پلیدش صدها بی گناه را به عدم فرستاد و خلبان هواپیمای مسافری را در جلوی دوربینهای تلویزیونی از پای در آورد یا از خالد اسلامبولی استوره میسازیم و خیابانهایمان را به نامشان میکنیم .مگر ما با جهان و جهانیان سر جنگ داریم که هر چه را آنان نیک میدانند بد میشماریم و هر چه را آنان اهریمنی میخوانند ما اهورائی میدانیم .
یکی پیدا میشود که عرضه اداره کشور خود را ندارد ولی میخواهد بایاری از عناصری موهوم برای جهانیان تعیین تکلیف کند وآن دیگری به مردم میباوراند که انرژی هسته ای حق مسلم آنهاست . نمیدانم این انرژی هسته ای دیگر چه چیزیست که از آب و نان و آزادی مردم جلوتر زده است . مردمی که نان شب ندارند خود را به صبح برسانند انرژی هسته ای را میخواهند چه کار ؟حق مسلم دولت است که همه امکانات را بدون یارانه با قیمت تمام شده به مردم بدهد ولی مردم حق ندارند وقتی همه هزینه ها را با دلار خواهند پرداخت متقاضی دریافت حقوقشان نیز با دلار بشوند آنوقت میشوند محارب با الله و نماینده او نمیدانم این الله چقدر زبون است که یک بشر بی مقدار را توان محاربه با او میباشد . هر کاری کنی محارب با او میشوی و مجازاتت مرگ همان گونه که ندا ندای آزادی سر داد و به جزایش رسید و قاتلش در بهشتی که در زیر درختانش جویهای شراب و ساقیان و حوران بهشتی دلربائی مینمایند به عیش و نوش و خوش گذرانی مشغول هست تا مزد یاریش به الله را دریافت نماید . آفرین به این الله که حامی هر چه جانی و آدم کش و قاتل هست .
یک بیمار تا خود قبول نکند که بیمار هست و پیش متخصص برای درمانش نرود نمیتواند نسبت به بهبودیش امیدوار باشد . ملت ایران نیز تا حافظه تاریخی خود را تقویت ننماید و از گذشت روزگار درس نگیرد آش همین هست و کاسه نیز همین . فقط با استناد به خرد هست که میتوان کشوری آباد و آزاد و به دور از دژخیمان خون آشام ساخت کشوری که در آن تمامی عقاید و تفکرات محترم بوده و مردم آن دیار در رفاه و خوشبختی روزگار بگذرانند . تا رسیدن به آن مدینه فاضله چقدر راه در پیش روی داریم ؟ به این پرسش باید با نگرش به مردمی که در عصر فضا درمان دردهایشان را از گور تازیان میجویند پاسخ داد .
پاینده ایران
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر