۱۳۸۸ مهر ۱۷, جمعه

روز جهانی قدس؟ روز ورشکستگی رژیم!

یکی دیگر از شعبده بازی های رژیم را پشت سر گذاشتیم. آنچه را که "روز جهانی قدس" می خوانند، دیروز برگزار کردند و دوباره از حضور میلیونی مردم سخن گفتند و آن را "نشان پشتیبانی تزلزل ناپذیر مردم از رژیم" دانستند، که خودشان خوب می دانند که تا چه حد دروغ گفته اند. زیرا در میان شعارهای فرمایشی، فریاد "مرگ بر دیکتاتور" نیز شنیده شد و میهن پرستان ایرانی فریاد می زدند "نه غزه، نه لبنان، فکری به حال ایران" و باز شنیدیم: "فلسطین را رها کن، فکری به حال ما کن!".
در کدام دوران تاریخ خون آلود سی ساله حکومت ایران، چنین شعارهائی در آنچه که "روز جهانی قدس" می نامند، شنیده شده بود؟
وضع حکومت، امروز از هر دوران دیگری لرزان تر است و حتی ادعای حمایت از فلسطینیان و تلاش برای به بیراهه کشاندن توجه مردم ایران نیز، این بار نمی تواند آنان را از سرنوشت محتوم خویش رهائی بخشد.
به یاد آوریم که در روزهای پیش از آنچه که "روز جهانی قدس" نامیده اند، چه تلاش تبلیغاتی گسترده ای به راه انداختند و چه نهادها و سازمان هائی که تا کنون نام آنها را نیز نشنیده بودید بیانیه دادند که «ای مردم بیاید و در حمایت از حقوق فلسطینیان سینه بزنید و اجر آخرت داشته باشید».
خودشان و خودتان می دانید که دروغ می گویند!
آنان دلشان به حال فلسطینیان نسوخته است، بلکه منافع فتنه گرانه خود را می جویند و در پی انجام اندیشه های شیطانی خویش هستند.
اگر آنان واقعا دلسوز فلسطینیان می بودند، آنها را تشویق می کردند از ترور دست بردارند و با اسرائیل به سوی صلح و آشتی پیش روند. خونریزی پایان گیرد و به جای آدمکشی، به سازندگی و آبادانی روی آورند – و آنگاه از حمایت بی دریغ و یاری رسانی سخاوتمندانه اسرائیل نیز برخوردار می شوند و به رفاه و رستگاری می رسند.
امسال حتی خجالت کشیدند واژه "جهانی" را به نام "روز قدس" بیافزایند. زیرا خودشان می دانند که در هیچ کجای دیگر جهان اسلام، جز ایران، کسی به این فراخوانی توجهی نکرده و اعتباری برای آن قائل نشده است. نادیده بگیرید تظاهراتی را که حزب الله در لبنان به راه انداخت و پیامی که اسماعیل هنیة و خالد مشعل تروریست برای حکومت ایران فرستادند و اقدامات نمایشی در برخی شهرهای شیعه نشین پاکستان و همآیش هائی را که برخی سفارت خانه های ایران در کشورهای اروپا و دیگر نقاط ، با پرداخت پول به مزدوران فلسطینی و بنگلادشی و پاکستانی و عرب رژیم ترتیب دادند، به این حساب ننویسید.
کدام کشور، کدام دولت، کدام ملت مسلمان به صورت خود جوش چنین روزی را برگزار کرد؟
پاسخ هیچ است.
چه شد که حکومت ایران در راه حمایت از گروه های ترور فلسطینی این چنین یقه درانی می کند؟
استدلال ظاهری شان آن است که آنها از اسلام دفاع می کنند. از سرزمین اسلامی فلسطین دفاع می کنند و این وظیفه دینی و انسانی آنهاست. دروغ می گویند.
مگر سخنان فیروزآبادی فرمانده کل نیروهای مسلح را فراموش کرده اند که اعتراف کرده گفت: «حمایت از فلسطینیان و دیگر سازمان های آزادی بخش، در راستای منافع حکومت اسلامی ایران است».
منافع ملی! اگر دوران خمینی بود، می گفتند: «منافع امت اسلامی ایران» - چون برای آنان خاک ایران و ملیت ایرانی اهمیتی ندارد. آنها در پی امت اسلام! هستند.
در پشت این سفسطه بازی حکومت ایران، چه دلیل واقعی برای این یقه درانی های آن ها به خاطر گروه های ترور فلسطینی وجود دارد؟
پاسخ به این پرسش، در واقع از یک نیت شیطانی رژیم ایران پرده بر می دارد:
خمینی در کناب "انقلاب اسلامی" نوشت که دین راستین بشریت اسلام است که با آمدن آن، یهودیت و مسیحیت منسوخ گردید، زیرا در اسلام گنجانیده شد. و مذهب راستین در اسلام، شیعه است که اهل تسنن خلافت را از حضرت علی ربودند و ابوبکر و عمر و عثمان جای آن حضرت را گرفتند و بعد حضرتش به دست تبهکاران شربت شهادت نوشید.
بنابراین، از دیدگاه خمینی و آنانی که امروز خود را پیرو او می دانند، واجب دینی برای شیعیان آن است که برای بازگرداندن خلافت به خاندان عصمت و طهارت بکوشند و مذهب شیعه بر جهان اسلام و سراسر گیتی آقائی کند.
خمینی برای آن که خود را رهبر جهان اسلام معرفی کند، به اهرم هائی نیاز داشت و به ترفندهائی، تا با یاری آن ها بتواند تاج رهبری را طلب کند.
او می خواست حرم شریف مکه و جایگاه چند میلیون نفر زائران حج را به صحنه سیاسی برای کشاندن مسلمانان به سوی خود مبدل سازد و تظاهرات سیاسی زیر شعار "برائت از مشرکین" را به راه انداخت که دولت عربستان سعودی را سخت به خشم آورد و کشته شدن حدود پانصد نفر از آنانی را که در خیابان های مکه به راه افتاده و شعار سیاسی در این خاک مقدس اسلامی می دادند و به قول وهابیان بدعتی ایجاد کرده بودند، به دنبال آورد.
ماموران امنیتی عربستان به آن زائران که از دیدگاه آنان خاطی و گناهکار بودند ترحم نکردند و همه را به گلوله بستند.
در سال های بعد حکومت ایران خود اعتراف کرد که جهان اسلامی این شعبده بازی ها را مکروه می داند و از آن دوری می جوید و آنچه "آئین برائت از مشرکین" می نامند، هر سال بیشتر رنگ باخت، تا به امروز که به صورت یک نمایش هجوآمیز درآمده است.
شعبده باری دیگر خمینی آن بود که تلاش کرد فلسطینیان را زیر بال حمایت ظاهری خود بگیرد - که در واقع می خواست با یک تیر دو نشان بزند.
حکومت اسلامی در سال هائی بر ایران تحمیل شد که رهبر مصر بزرگ مرد تاریخ عرب، انور سادات با اسرائیل پیمان صلح امضا کرد و موجودیت و حقانیت اسرائیل را به رسمیت شناخت و سخن از آن بود که اردن و لبنان نیز راه آشتی با اسرائیل را در پیش گیرند و فلسطینیان نیز با خستگی از خونریزی بی حاصل، راه صلح می جستند.
خمینی می خواست، با این استدلال عوام فریبانه که همه ملت های عرب، فلسطینیان را تنها گذاشته اند و به مصالح آنان خیانت کرده اند، و تنها جمهوری اسلامی ایران است که قاطعانه پشت سر آنها ایستاده و برای تامین منافع فلسطینیان یقه درانی می کند، خود را رهبر صالح و شایسته جهان اسلام معرفی کند.
هدف آنان از این ترفند یک امر مهم دیگر نیز بود که وقتی اعراب با اسرائیلیان صلح کنند و فلسطینیان با اسرائیل راه آشتی در پیش گیرند، آنگاه حکومت ایران بزرگترین حربه خود را در راه آنچه که "صدور انقلاب" می نامند از دست خواهد داد و تحکیم موجودیت اسرائیل و پذیرش مشروعیت این کشور از جانب اعراب و جهان اسلامی، امید رژیم ایران را برای برپائی امپراطوری اسلامی شیعه، همراه با تسلط بر همه اماکن مقدس اسلامی، نقش برآب خواهد ساخت.
در سال های بعد، این تظاهر حکومت ایران به اسلام و فلسطین، با یک هدف فتنه گرانه دیگر نیز توام شد و آن به کارگیری فلسطینیان و مردم لبنان به عنوان اهرمی برای تهدیدهای نظامی علیه اسرائیل. حکومت ایران، از همان بیست سال پیش که تلاش های اتمی خود را برنامه ریزی کرد، می دانست تنها کشوری که با پایمردی و قاطعیت علیه بمب اتمی ایران به پا خواهد خاست، کشور اسرائیل است – و به عنوان یک ترفند بازدارنده، آمدند و حزب الله لبنان را برپا ساختند و بعدها حماس را زیر بال حمایت خود قرار دادند و شبکه های خرابکاری و فتنه برپا کردند – آن گونه که در افغانستان و عراق تجربه آن را اندوخته اند!
در یک کلام، از دیدگاه حکومت ایران، فلسطینیان نگون بخت و مردم مسالمت جوی لبنان، به گوشت دم توپ و سپر بلای برنامه های تولید بمب اتمی رژیم ایران مبدل شده اند – و گرنه، رژیم دلش برای مسلمانان یا فلسطینیان نسوخته است!
اگر مسلمانان برای رژیم مسلمان نمای ایران عزیز هستند، پس چرا مسلمانان چچن را تنها گذاشتند؟
چرا بر سر نزاع ناگورنا کاراباخ (قره باغ علیا) مسلمانان آذربایجان را فراموش کردند و به حمایت از ارمنستان ارمنی پرداختند؟
چرا مسلمانان بوسنی هرزه گوین را رها کردند؟
چرا مسلمانان اویغور در چین را این چنین نادیده گرفتند؟
مگر مسلمانان اویغور چه می خواهند؟ سازمان های ترور فلسطینی خیال نابودی اسرائیل را دارند - ولی مسلمانان اویغور، از چین تنها کمی آزادی و خودگردانی می خواهند!
همه این ها را کنار گذاشته و به گروههای ترور فلسطینی پرداخته اند؟
آنقدر شیفته فلسطینی ها شده اید که دارید خلیج فارس را به سود اعراب از دست می دهید و حتی حاضر شدید به خاطر شرکت در بازی های ورزشی اسلامی از نام خلیج فارس و پرچم سه رنگ ایران صرفنظر کنید! شما، نامتان ایرانی است؟
به خاطر نیاز به روسیه، دارید مالکیت دریای خزر را هم از دست می دهید! آیا به یاد دارید که روسیه و جمهوری های پیشین جداگانه اجلاس کردند که سر ایران را کلاه بگذارند؟
تمام هم و غم خود را صرف دفاع از حقوق مسلم ملت فلسطین کرده اید؟ پس حقوق مسلم ملت ایران کجاست؟
از شعبده بازی روز قدس دست بردارید، فلسطین را رها کنید، فکری به حال ملت خویش کنید!
ملت ایران با فلسطینی ها چکار دارد؟ آزادی خود را می خواهد، حاکمیت خود را می طلبد، نیک بختی خود را می جوید.
شما در جریان تظاهرات دیروز به اصطلاح "روز قدس"، همه تلاشتان آن بود که نگذارید مردم ایران در راه تامین خواسته های ملی خویش شعار دهند.
آیا این نشان ورشکستگی و پاک باختگی شما نیست؟

پاينده ايران

هیچ نظری موجود نیست: