آسوده بخواب ای کورش ایران دیگر وطن من نیست . من اکنون آن سرباز رشیدی نیستم که تو میخواستی . من آن دلاور آریوبرزن - بابک – یوتاپ – آرتمیسی نیستم که برای هر وجب از خاکت جانفشانیها نمودند و در راستای درخشش نام ایران جانها فدا کردند .آسوده بخواب ای کورش ای مهر آریائی . ای پدر همه ایران زمین راست است که من پدر بر پدر پهلوان بوده ام؟ نگهدار ملک ایران بوده ام یا نه ؟ پس این چه روزگاری است که گرفتارش شده ام؟ منی که بابردن نام سرزمینم همه جهانیان آرزوی نه زندگی بلکه یک لحظه سفر به این سرزمین اهورائی را حتی در تصوراتشان میگذرانیدند کشوری که به تمام جهانیان آزادی و آسایش را هدیه نموده بود حال در زیر یوغ تازیان سوسمار خور دارد آخرین نفسهایش را میکشد .آسوده بخواب ای کورش . چه امیدها که برای سربلندی این مرزو بوم داشتی چه خون دلها خوردی و گفتی که پیکرت را بدون تابوت و مومیائی به خاک سپارند تا ذره ذره وجودت خاک میهنت را تشکیل دهد . آیا روزی به فکرت خطور هم میکرد که تازیانی که آنان را از لحاظ تمدن عقب افتاده ترین و بزدل ترین میشمردی روزی وطنت را اشغال کنند و مردان سرزمینت را از دم تیغ بگذرانند و کودکانت را به بردگی و دخترانت را به کنیزی ( اسلامیش میشود صیغه ) در بازارهای مدینه به فروش برسانند . آسوده بخواب ای کورش . آیا باور میکردی که هموطنانت در دست بوسی از تازیان بر هم سبقت بگیرند و آئین رادمردی و فرهنگ اهورائیت را به فراموشی سپارند ؟ دست از زرتشت پاک که در آن هنگامه که جهان در آتش بی عدالتی و ظلم و بیداد میسوخت جهان را به آرامش رهنمون ساخت بکشند و به آئین رهزنان بگروند ؟ آسوده بخواب ای پدر . ایران دیگر وطن من نیست . وطن سرائیست که بدان افتخار میکنند و با آوردن نام آن خون در رگهای مردمانش به جوش می آید نه ایران دیگر وطن من نیست. ایران وطن تازیان است . ایران دیگر وطن من نیست که حتی جرائت نزدیک شدن به آن را و صحبت کردن از نیکیهایت را ندارم . تازیان فقط و فقط مرا به هنگام جانفشانی و جنگ و تجاوز دشمن میخواهند و بعد از آن میشوم شهر وند درجه 2. آنهم اگر به اتهام محاربه با خدا و اعتراف به جاسوسی برای اسرائیل و آمریکای جهان خوار و موساد و ... محاکمه و محکوم نشوم . نه آن کشوری که دانشمندانش از وطن گریخته و بی سوادانش عالم دهر آن کشور باشند وطن من نیست .آسوده بخواب ای کورش آنچه که ساخته بودی حتی اگر دشمنان ایران نابود نکرده بودند ایرانی نمایان نابودش کردند . دیگر تنها و تنها از کشورت یک نام باقیست که با بردن آن هم تمامی مردم دنیا در تصوراتشان بجای صلح و مردم نوازی که تو داشتی تروریسم نقش میبندد . نه ایران دیگر نه وطن توست نه وطن من . درست است که زادگاهمان است ولی وطنمان نیست . اما چه کنم با همه سختی ها و تلخیها و سیاهیهایش باز با یاد او نفس میکشم و رویاهایم را با او و در او میبینم و ثانیه ای نیست که این عشق سوزنده تن مرا رها کند و مرا به حال خود واگذارد کاش در توان داشتم و تو را از این بیماری که زمین گیرت نموده رها میساختم و جان در راه پاسداری از یک وجب خاکت میفشانیدم . و دوباره تورا وطنم مینامیدم .
پاینده ایران
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر