۱۳۸۸ مرداد ۷, چهارشنبه

جعفر جني يا جعفر فرزانه

سالها پيش درزمان پهلوي اول در شهر خوي صنعتگر نامي اي زندگي ميكرد به اسم جعفر . چاقوهائي كه اين فرد ميساخت در ايران نظير نداشت . ولي همه او را ديوانه ميپنداشتند و به او لقب (جني جعفر ) داده بودند . كارهائي كه او ميكرد هيچ آدم عاقل و يا ديوانه اي نميكرد . تعريف ميكنند كه روزي مجتهد مشهوري در شهر زندگي ميكرد كه همه شهر او را از آل پيغمبر ميدانستند و كرامات و معجزات او بر همه شهر مشهور و آشكاربود . و مردم خمس و زكات و ساير وجوهات شرعيه شان را در اختيار او ميگذاشتند تا به مصرف صالحات و باقياتشان برساند . ميگويند جني جعفر يك روز به خدمت اين مجتهد ميرود و ميگويد مالي دارم كه ميخواهم حلال باشد و به مصرف برسانم . شيخ نيز با دريافت خمس و زكات و ..... و خواندن اورادي مال جعفر را پاك و مطهر گردانيده و ميگويد مال تو ابتدا حرام بود و اينك حلال و ميتواني با خيال راحت استفاده نمائي . جني جعفر چندين بار اين كار را تكرار ميكند و شيخك نادان به خيال اين كه شكار خامي يافته بر خود ميبالد . يك روز كه همه مريدان شيخ در مسجد جمع شده بودند باز سرو كله جعفر جني پيدا ميشود و به سراغ شيخ ميرود و باز مطابق معمول كيسه اي را در مقابل مريدانش به شيخ ميدهد و از او ميخواهد كه با خواندن اورادي اين كيسه حرام را حلال و قابل استفاده نمايد . شيخ نيز دعائي ميخواند و دست در كيسه ميكند تا سهم امام خود را بردارد ولي ناگهان با پشگل جعفر روبرو ميشود و رو به او كرده ميگويد اي ابله اين چه كاريست كه كردي چرا نجاستت را در كيسه كرده اي و به من داده اي. جعفر رو به مردم كرده و ميگويد ايشان كه هرروز با خواندن اورادي مال حرام مرا حلال ميكردو سهم خود را بر ميداشت و ميخورد چرا نميتواند اين كيسه را هم حلال كند و سهم امامش را از آن برداشته و به مصرف برساند ؟
همه مردم و خود ما آن روزها خيال ميكرديم كه جعفر ديوانه شده ولي حال بعد از گذشت 30 سال از اولين حكومت الله بر روي زمين يقين دارم كه عاقلترين فرد آن شهر همان جعفر جني بود و بس .
حكومت الله كه ابتدا با شعار حكومت مستضعفان و وعده هاي آب و برق مجاني بر روي كار آمد به تدريج در طي 30 سال تمامي وعده هايش را نه تنها از ياد برد بلكه دشمني شد براي مردم و كشور. و دست به اعمال و رفتاري زد كه ديكتاتورترين رژيمها نيز از انجام آن شرم دارند .
بعد از انتخابات فرمايشي رياست جمهوري مردمي كه نسبت به صحت انتخابات شك داشتند براي اعتراض به خيابانها ريختند و خواستار باز شماري آرائشان شدند . مردمي كه با دست خالي به خيابان آمده بودند آن هم با حقي كه قانون اساسي رژيم به آنها اجازه ميداد مواجه با قداره بندان بسيجي اي شدند كه به انواع و اقسام سلاحهاي سرد و گرم مجهز بودند و قصدشان فقط كشتن معترضان بود و بس .در حالي كه اگر كمي با منطق به اين قضايا نگاه مينمودند و به خواست هر چند شايد ناحق مردم نگاه مينمودند و با منطق به اين قضايا نگاه مينمودند ميشد اين قضايا را نوعي تجلي دموكراسي در مملكت ناميد .
هرچند موافقان و مخالفان با ديدي متفاوت به اين قضايا مينگرند ولي ميتوان از اين ماجرا به نوعي نيز شروع نهضت دموكراسي در كشور نام برد . موردي كه در هيچ يك از كشورهاي اسلامي نميتوان براي آن نظيري را پيدا كرد .
مخالفان رژيم از اين جريانات به عنوان مخالفت با نظام و سست نمودن پايه هاي رژيم نام ميبرند ولي اگر اين جريان سنجيده هدايت ميگرديد ميتوانست باعث استحكام پايه هاي كشور نيز بشود . ولي افسوس كه تماميت خواهان كوته فكر كه نميخواستند ذره اي مردم را در سرنوشتشان شريك نمايند از اين فرصت بخوبي استفاده ننمودند .
پس از جريانات انتخابات اخير ارتش عراق به قرارگاه اشرف وحشيانه هجوم برده و بعد از قلع و قمع مجاهديني كه سالها پناهي نداشتند و در آن اردوگاه به فرسودن عمرشان ميپرداختند همت گماشت . هدف از نوشتن اين مقاله حمايت از عقايد كساني كه در جنگ به كمك دشمن ايران شتافته بودند نيست . بلكه طرفداري از آنان به عنوان انسان و در درجه دوم يك ايراني و هم خون و سپس پرداختن به مغلطه هاي بنيانگزاران نخستين حكومت الله بر روي زمين ميباشد . سردمداران فرزانه و خردمند جمهوري اسلامي هم كه با رفتن يك تروريست فلسطيني به زندان دادشان گوش فلك را كر ميكند بجاي اعتراض به كشور عراق و محكوم نمودن اين اعمال و نشان دادن بزرگواريشان در مقابل غير هم فكرانشان به پايكوبي پرداخته و ابراز مسرت نمودند .
مسائلي از اين قبيل در ميان اعمال دولت جمهوري اسلامي نه تنها نادر نبوده بلكه اگر بخواهيم به بيان آنها بپردازيم مجالي در اين مقال نخواهيم يافت . سكوت در مقابل كشتار مسلمانان چين و علم كردن بوق و زرنا براي كشته شدن يك خانم مسلمان در آلمان از اين جمله هست .
اين مسائل نشام ميدهد كه نه تنها ميتوان از دين استفاده ابزاري نمود . بلكه ميتوان آنرا به وسيله اي براي رسيدن به اهداف خود تبديل نمود .
در پايان بهتر نيست كه بجاي گذاشتن پسوند جني برروي جعفر اورا كه سالها قبل به ماهيت اين دين فروشان پي برده بود جعفر فرزانه بناميم .

پاينده ايران

۱ نظر:

مزدک بامدادان گفت...

بسیار زیبا بود!

امیدوارم نوشته های بیشتری از این دست از شما بخوانم.

با سپاس و مهر

مزدک بامدادان