۱۳۸۸ آذر ۲۳, دوشنبه

یک قدم فاصله یک قرن تفاوت

یادم می آید حوالی سال 57 بود هر کس که به کشور ترکیه سفر میکرد از اوضاع آنجا دادش به آسمان میرفت جاده های خراب مردم بی فرهنگ کامیونهائی همچون کامیونهای کنونی کشور افغانستان مستهلک و یک قرن از رده خارج . رانندگان برای این که ماشینشان را از شر سنگهائی که کودکان اتومبیل ندیده بسویشان پرتاب میکردند با یک توری فلزی جلوی چراغهایشان را میگرفتند اوضاعی بود درست شبیه اوضاع کاروانهائی که از جاده ابریشم سالها پیش مورد تجاوز راهزنان قرار میگرفتند . ولی این ور در کشور اهورائی ایران ماشینهائی آخرین مدل مردمی با فرهنگ درآمدی سرشار . هنگامی که به آن ور میرفتی همه دورت جمع میشدند که ببینند از کدامین بهشت روی زمین آمده ای که این همه دلار با خود داری در مقابلت تا کمر خم میشدند تا ذره ای از آن ثروت خدادادی را میانشان قسمت کنی تا آنان نیز از آن بهره ای هرچند ناچیز بربایند . ایران و ایرانی شان و مقامی داشت همچون مقام فرستادگان خدا بر روی زمین فط کافی بود لب تر کنی تا از شیر مرغ تا جان آدمیزاد برایت مهیا شود . اولین پرسششان که میرفتی این بود آیا ما را هم به تابعیت ایران میپذیرند ؟ بر خود میبالیدی که در چنین کشوری قدم از قدم بر میداری سر بر افلاک میسائیدی که کشور در دست چنین کسان خردمندیست که رفاه خود را فروخته اند تا آسایش تو را مهیا سازند مگر چه میخواهی جز این . ذره ای مال و یک دنیا آبرو . میگویند اگر میخواهی بر مسلمان حکومت کنی تازی را سیر نگه دار و ایرانی را گرسنه . ولی گویا حاکمان آن زمان این پند را نشنیده بودند که چنین در صدد رسانیدن هم میهنانشان به دروازه های تمدن بزرگی بودند . تمدنی که داشت ایران را پنجمین قدرت جهان میساخت . کاری به تحولات سیاسی آن دهه ها نداریم که هر کس بهتر از من در آن باره میداند . 30 سال گذشت سی سالی که برای مردم ما بیش از یک قرن طول کشید . همانند این که کشور را در یک حال خاص منجمد کرده اند و سالها بعد یخ آن را گشوده اند . در این سالها کشورهای پیرامونمان چهار نعل بسوی تمدن تاختند و ما چون حمار در گل مانده در جا زدیم . اتومبیلهای ما در چشم ترکان خودروهای از رده خارج محسوب شد و خودمان دریوزه گر (گدا) بطوری که حتی فاحشه های ترک نیز از پذیرفتن ایرانیان کراهت دارند و با کلی التماس ایرانیان در مقابل آنها تن به این عمل میسپارند . اقتصاد ترکیه بدون داشتن قطره ای نفت و سایر ثروت های خدادادی هر روز شکوفاتر از روز پیش میشود و اقتصاد ما هر روز عقب گرد میکند . حال ترکیه است که ایرانیان به هزاران حربه خواستار ادامه تحصیل و اقامت در آن هستند . هرروز جوانان ایرانی با خواهش و تمنا بر درب کنسولگریهای ترک انتظار پذیرفته شدنشان توسط کشور ترکیه هستند چه بر سرمان آمد چرا پند حکیم بزرگ طوس را به گوش جان نشنیدیم که صدها سال پیش این واقعه را پیش بینی کرده بود:

چو با تخت منبر برابر شود
همه نام بوبکر و عمر شود
تبه گردد اين رنجهای دراز
نشيبی دراز است پيش فراز
نه تخت و نه ديهيم بينی نه شهر
ز اختر همه تازيان راست بهر
چو روز اندر آيد به روز دراز
شود ناسزا شاه گردنفراز
بپوشد از ايشان گروهی سياه
ز ديبا نهند از بر سر کلاه
نه تخت و نه تاج و نه زرينه کفش
نه گوهر نه افسر نه بر سر درفش
برنجد يکی ديگری برخورد
به داد و به بخشش همی ننگرد
شب آيد يکی چشمه رخشان کند
نهفته کسی را خروشان کند
ستاننده روزشان ديگر است
کمر بر ميان و کله بر سر است
ز پيمان بگردند وز راستی
گرامی شود کژی و کاستی
پياده شود مردم جنگجوی
سوار آن که لاف آرد و گفت و گوی
کشاورز جنگی شود بی هنر
نژاد و هنر کمتر آيد به بر
ربايد همی اين از آن آن از اين
ز نفرين ندانند باز آفرين
نهان بدتر از آشکارا شود
دل شاهشان سنگ خارا شود
بد انديش گردد پدر بر پسر
پسر بر پدر همچنين چاره گر
شود بنده بی هنر شهريار
نژاد و بزرگی نيايد به کار
به گيتی کسی را نماند وفا
روان و زبانها شود پر جفا
ز ايران وز ترک وز تازيان
نژادی پديد آيد اندر ميان
نه دهقان نه ترک و نه تازی بود
سخنها به کردار بازی بود
همه گنجها زير دامن نهند
بکوشند و کوشش به دشمن دهند
نه جشن و نه رامش نه گوهر نه نام
به کوشش ز هر گونه سازند دام
زيان کسان از پی سود خويش
بجويند و دين اندر آرند پيش
بريزند خون از پی خواسته
شود روزگار بد آراسته
نباشد بهار از زمستان پديد
نيارند هنگام رامش نبيد
ز پيشی و بيشی ندارند هوش
خورش نان کشکين و پشمينه پوش
...
چو بسيار ازين داستان بگذرد
کسی سوی آزادگان ننگرد
همه دل پر از خون شود روی زرد
دهان خشک و لبها پر از باد سرد
چنين بيوفا گشت گردان سپهر
دژم گشت وز ما ببريد مهر
همان زشت شد خوب و شد خوب زشت
بشد راه دوزخ پديد از بهشت

درست هست که این گونه بازپس رفته ایم ولی بارقه های تحولی عظیم دگر بار در هر دو کشور مشاهده میشود درست است که ترکیه این چنین در شاهراه تمدن به پیش میتازد ولی نشانه هائیست که دارد به حال و روز ایران دچار میگردد . مردمان سکولار ترکیه هر روز بیشتر از روز پیش روی به مذهب می آورند و چنان خود را در گیر این مهم نموده اند که گویا دارند در دوران قبل از انقلاب 57 به سر میبرند کوچکترین اهانتی به مقدساتشان با شدیدترین واکنشها جواب داده میشود چیزی که در ایران ما عکس آن دیده میشود چندین روز هست که ترکها به خیابانها آمده اند و به آتش زدن اموال عمومی و شورش روی آورده اند ارتش ترکیه در مقابل این اقدامات مردم نه تنها واکنشی نشان نمیدهد بلکه روزنامه های ترک و خبر گزاریهای متعدد با آب و تاب اخبار آن را منعکس میسازند نه در خیابانهای ترکیه از قداره بند خبری هست و نه در دانشگاههایشان ازکسانی که دختران دانشجو را از طبقات مرتفع با فریاد یا زهرا به زمین بیاندازند و نه لباس شخصیهائی که مستقیم بسوی مردم تیر اندازی کنند ارتش ترکیه با سعه صدر با شورشیان کنار می آید و تلویزیونش سخنان مخالفان را پخش میکند . نه در زندانهایش به مخالفان تجاوز میکنند و نه کسی در خیابان جان میسپارد و نه حاکم بی هاله نورش با نشان دادن تن علیلش به تحریک هوادارانش برای قلع و قمع مخالفان میپردازد . با این همه صبر و بردباری که دولت ترکیه نشان میدهد مردم ترکیه هرروز از لحاظ فرهنگی پس رفتی را میکنند که ما در سالها پیش کردیم مردم با سنگ و چوب و کوکتل مولوتوف به جان سربازان بی دفاع می افتند و آنها نیز که هیچ سلاحی جز باطوم با خود حمل نمیکنند نظاره گر شورشیان میشوند ولی در این ور فرق میکند بسیج و سپاه و لباس شخصیها که به جز سلاح گرم مجهز به انواع سلاحهای سرد از قبیل قمه و ساطور و پنجه بکس هستند به روی معترضان یورش می آورند ولی معترضان با آنان بدون کوچیکترین خشونتی مقابله میکنند . آن ور نه معترضان تا دندان مسلح القاب کافر و محدور الدم میگیرند و این ور معترضانی که فقط شعار میدهند محارب با خدا نام میگیرند و اعدام جزا میگیرند . آن ور سخنانشان را میشنوند و در تلویزیونشان پخش میکنند و این ور حتی صحبت بین مردم نیز از آن وقایع جرم محسوب میشود آن ور فیلمسازانشان از رهبرشان آتاترک فیلمی میسازند که او را لاابالی و مشروبخوار و ... نشان میدهد و آن نیز اجازه پخش می یابد و این ور به بهانه پاره شدن عکسی بی مقدار علم شنگه ای عظیم بر پا میشود. حتی اگر وجوب تقدس يک عکس لزوم جنگ داخلی را گوشزد کند و کشتاری ميليونی از مردم ما را ، لازم است درباره مقدس ها ، دين و واجبات دينی گفتگو شود ، روزی که قدرت سرکوب نتواند مانع از بيان انديشه هائی شود که مهار شدنی نيستند ؛ اين مهم ها نيز روشن خواهند شد و دست آويزهای جاهلانه کمتر و کمتر خواهد شد . اگر فرصت آزاد بيان انديشه فراهم شود ، اين مدعيان دين و دانش ، تفقه و اجتهاد ، در سوراخ موش های هزاران ساله خود خواهند خزيد و اين عربده جوئی ها ، به قدرت قوه قضائيه و مزدوران نالايق و قضات تابع دستورش نيز پايان پذيرفته روشنی بر سياهی ها استيلا خواهد يافت.
سخن به درازا کشید نشانه های ظاهر شده همان نشانه هائیست که ترکیه را به کام یک دیکتاتوری مذهبی و ایران را به دورانی همچون دوران رهائی اروپا از قرون وسطی خواهد کشانید . هر چند ممکن هست تا رسیدن به آن نقطه عطف سالهائی زمان نیاز باشد .

پاینده ایران

۱ نظر:

مزدک بامدادان گفت...

با درود،
از اینکه همچنان در کار نوشتن هستید، بسیار خرسندم.

به امید پیروزی و آزادی ایرانزمین

مزدک